تاریخچه نماز با توجه به قرآن كریم و روایات
حضرت عیسی و نماز
داستان عيسى و مادرش مريم كه داراى مقام عصمت و طهارت بود ، از عجايب مسائل روزگار است .
خداوند مهربان براى نشان دادن قدرت خود ، و براى عبرت ديگران و در جهت هدايت امتها به طور مكرر به واقعه ى عظيمه ى اين پسر و مادرش در قرآن مجيد اشاره فرموده است .
از عجايب حيات عيسى سخن گفتن او در گهواره پس از ساعاتى چند از ولادت است كه در آن گفتار ، حقايق الهيّه را براى مردم بازگو كرد و به خصوص به اين معنا اشاره فرمود كه من مأمور به نمازم :
قالَ اِنّى عَبْدُاللّهِ اتانِىَ الْكِتابَ وَ جَعَلْنى نَبِيّاً * وَ جَعَلَنى مُبارَكاً اَيْنَما كُنْتُ وَ اَوْصانى
بِالصَّلوةِ وَ الزَكوةِ ما دُمْتُ حَيَّاً * وَ بَرّاً بِوالِدَتى وَ لَمْ يَجْعَلَنى جَبّاراً شَقِيّاً * وَ السَّلامُ
عَلى يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ اَمُوتُ وَ يَوْمَ اُبْعَثُ حَيّاً )(1)
عيسى در گهواره گفت : همانا من بنده ى خدايم ، به من كتاب آسمانى عنايت شده و به شرف نبوّت آراسته ام و هر كجا باشم براى جهانيان مايه ى بركت و رحمتم . من تا زنده ام دستو دارم نماز را به پاى دارم و زكات مال بپردازم . من مأمورم به مادر نيكى كنم و از شقاوت دورم . سلام حق بر من روزى كه به دنيا آمدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه در قيامت مبعوث مى شوم . .
حضرت زكریا و نماز
قرآن مجيد در باب نماز زكريّا مى فرمايد :
* ( هُنالِكَ دَعا زَكَرِيّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّة طَيِّبَةً اِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ *
فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلُى فِى الِْمحرابِ اَنَّ اللهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَة
مِنَ اللّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصوُراً وَ نَبِيّاً مِنَ
الصّالِحينَ )(1) .
در آن هنگام كه زكريّا عنايات حق را نسبت به مريم مشاهده كرد ، عرضه داشت : پروردگارا ! مرا از لطف خويش فرزندانى پاك سرشت عطا فرما ، همانا تو اجابت كننده ى خواسته ى بندگانى .
زكريّا در حالى كه در محراب عبادت به نماز ايستاده بود فرشتگان به او بشارت دادند كه همانا خداوند ترا به ولادت يحيى مژده مى دهد ، فرزندى كه به پيامبرى عيسى گواهى خواهد داد و خود نيز در راه هدايت مردم پيشوا و پارساست و نزد پيامبرى از شايشتگان است .
--------------------------------------------
1 ـ آل عمران ( ) 38 ـ 39
حضرت یونس و نماز
آن عبد شايسته ى حق سالها مردم نينوا را به عبادت حق و دست شستن از شرك و كفر و گناه دعوت كرد ، ولى مردم در برابر تعاليم الهى او تكبر ورزيدند و با وى به مخالفت برخاستند تا جايى كه آن حضرت را از هدايت خود نااميد ساختند ، و آن جناب از حضرت ربّ جهت نابودى قوم نينوا نفرين نمود و سپس آنان را رها كرده و به جايى رفت كه مردم به او دسترسى نداشته باشند .
چون به منطقه بازگشت زندگى مردم را عادى يافت ، معلوم شد جامعه ى نينوا به پيشگاه حق برگشته و عذاب را با قدرت و قوّت توبه از خود دور كرده اند .
پس ، با خشم و غضب منطقه را ترك كرد و چنانكه مى دانيد از ميان امواج دريا در شكم ماهى جاى گرفت . خداوند علت نجاتش را از آن زندان مهلك چنين بيان مى فرمايد :
* ( فَلَوْلاَ أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ )(1) .
پس اگر او اهل تسبيح نبود ، هر آينه تا قيامت در شكم ماهى مانده بود .
در مجمع البيان از قول مفسّر بزرگ قتاده آمده است كه منظور از تسبيح و ستايش يونس نماز بود(2) .
ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
1 ـ صافات ( ) : 143 ـ 144 .
2 ـ مجمع البيان : 8 / 459 .
حضرت سلیمان و نماز
كتاب ارزشمند ارشاد ديلمى روايت مى كند :
* لباس سليمان لباسى بس عادى بود ، در حالى كه سلطنت و حكومت و مالى
كه در اختيارش بود براى احدى از گذشتگان و آيندگان مقرّر نشد .
او شبهاى خو را به نماز تمام مى كرد ، در حالى كه همچون چشمه ى جوشان
بهارى از ديده اشك مى ريخت . آن حضرت اداره ى امور معاشش از طريق زحمت
بازوى خودش بود(1) .
علماى اهل سنّت در تفسير آيات 30 تا 33 سوره ى ص متمايل به اين معنا شده اند كه سليمان در بازديد از اسبهاى آماده براى جنگ از نماز عصرش غافل شد و به وقت غروب آفتاب متوجّه از دست رفتن نماز گشت و به اين خاطر به غم و غصّه ى شديدى دچار آمد
آن گاه خداوند قادر آفتاب را براى او برگرداند تا نماز عصرش را در ظرف معيّن وقتش بجاى آورد !
اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حضرت باقر (عليه السلام) نظر كعب الاحبار و علماى اهل سنّت را مردود دانسته و دامن حيات باعظمت سليمان را در تمام عمر از قضا شدن يك نماز پاك مى دانند .
در روايات شيعه آمده است كه نماز سليمان از اوّل وقت به تأخير افتاد ، و به اين جهت سخت ملول شد . حضرت حق آفتاب را به وقت عصر برگرداند تا آن مرد بزرگ الهى و آن پيامبر معصوم نمازش را به وقت فضيلتش ادا نمايد(2) .
آرى ! بر اساس معرف اسلامى ـ البته معارف ملكوتى و باارزشى كه شيعه نقل كرده است ـ حيات انبياى حق از هر عيب و نقصى حتى قبل از مبعوث شدن مبرّا بوده است و پيامبرى نبوده كه در عين آن همه زحمت و رنج روزانه ، نمازى از نمازهايش قضا شده باشد .
ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
1 ـ بحارالانوار : 14 / 83.
2 ـ بحارالانوار : 14 / 98 ـ 103 .
حضرت داوود و نماز
علّامه ى مجلسى دانشمند كم نظير شيعه در توضيح آياتى كه در رابطه ى با حيات با بركت داود است ، رواياتى درباره ى فضايل و محاسن و كثرت عبادات و مناجات داود ، به خصوص عشقى كه از پيامبر بزرگ به نماز داشت ، نقل مى كند :
* آن حضرت در خانه ى خود محرابهاى متعددى قرار داده بود تا در جاى جاى منزلش نماز اقامه كند .
او اوقاتش را به چهار مرحله تقسيم كرده بود : روزى را براى حلّ مشكلات مردم ، روزى را براى زن و فرزندش ، روزى را براى دعا و مناجات د ر دل كوهها و كنار دريا ، و روزى را براى انس با محبوب در خلوت منزل و در كنار محراب عبادت .
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : در حالى كه در محراب عبادتش مشغول نماز بود ، خداوند مهربان با وى سخن مى گفت(1) .
ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
1 ـ بحار الأنوار : 14 / 20 .
حضرت شعیب و نماز
مردم مَديَن مردمى فاسد و طاغى و ياغى و متجاوز به حقوق حق و خلق بودند . خداوند بزرگ حضرت شعيب را در ميان آنان مبعوث به رسالت فرمود ، تا آنان را از گمراهى و ضلالت نجات دهد .
مردم مَديَن مردمى فاسد و طاغى و ياغى و متجاوز به حقوق حق و خلق بودند . خداوند بزرگ حضرت شعيب را در ميان آنان مبعوث به رسالت فرمود ، تا آنان را از گمراهى و ضلالت نجات دهد . تعاليم ملكوتى و آسمانى شعيب را حضرت حق بدين صورت بيان مى فرمايد :
* ( وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِنْ إِله غَيْرُهُ وَلاَ تَنْقُصُوا
الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْر وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْم مُحِيط * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا
الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ
* بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظ )(1) .
براى هدايت و راهنمايى مردم مدين برادرشان شعيب را فرستاديم . او به مردم مدين از جانب حضرت حق چنين گفت : اى جامعه ! خداى جهان آفرين را بپرستيد ، زيرا جز او خدايى نيست ، و آنچه را به وسيله ى پيمانه و ترازو به مردم مى فروشيد از آن كم مگذاريد . من خير شما را به شما نشان مى دهم . چرا مى خواهيد از راه تقلب و خيانت به ثروت خود بيفزاييد ؟ من شما را از عذاب روز فراگير مى ترسانم ، هاى اى ملت ! پيمانه را پر بدهيد ، جنس ترازويى را بدون كم گذاشتن به مشترى ارائه كنيد ، و از گناه و تجاوز به حق مردم دست برداريد .
مردم مدين ! بى ترديد آنچه خداوند در سايه ى مقرراتش بر شما حلال دانسته به بفع شماست اگر اهل ايمان هستيد . من قدرت بازداشتن شما را از تجاوز ندارم ، وظيفه ى من تبليغ برنامه هاى خداست و بس .
تعاليم شعيب ضامن خير دنيا و آخرت مردم بود ، ولى جامعه ى مدين در برابر شعيب و دلسوزيهاى او موضع سختى گرفتند و نخواستند هدايت حق را بپذيرند و دست از هوا و هوس و شهوت و دنياپرستى بردارند . و عجيب اينجاست كه تمام برنامه ها و تعاليم آن بزرگمرد الهى را نتيجه ى نماز شعيب مى دانستند وبه اين معنا علم داشتند كه نماز ، باز دارنده ى نمازگزار از هر فحشا و منكرى است . آنان به شعيب گفتند :
* ( قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَو أَن نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا
نَشَاءُ إِنَّكَ لأنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ )(2) .
( اى شعيب ! ما در پرستش معبودهاى پدران خود ثابت قدميم و در برنامه هاى مالى خود آزاد ، و از هر راهى كه بخواهيم ثروت به چنگ مى آوريم و به هر صورت كه اراده كنيم مى فروشيم ) .
اى شعيب ! به نظر ما آنچه تو را تحريك كرده كه ما را از آيين نياكانمان برگردانى و مسير خريد و فروش ما را عوض كنى نماز توست . به راستى تعجب آور است كه با ما سر ستيزدارى در حالى كه ما تو را مرد بردبار و درستى مى دانيم .
آرى ! نماز رشد دهنده و هدايتگر و بازدارنده ى از فحشا و منكرات و فساد بود ، اما مردم شهوت پرست مدين نمى خواستند در چنين حصن حصينى داخل شوند و دايره ى حيات را با اين دژ محكم و حصار مستحكم از شرّ شياطين و خطرات مصون و محفوظ بدارند .
ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
1 ـ هود ( 11 ) : 84 ـ 86 .
اسحاق و يعقوب و انبياى از ذرّيه ى ابراهيم و نماز
در زمينه ى امر حضرت حق به نماز ، به عباد شايسته اش حضرات اسحاق و يعقوب و ساير انبياى از ذرّيه ى ابراهيم در قرآن كريم مى خوانيم :
* ( وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ
بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ )(1) . ما
به ابراهيم ، اسحاق و فرزندزاده اش يعقوب را عطا كرديم و همه را صالح و شايسته و لايق مقام نبوت قرار داديم ، و آنان را به پيشوايى خلق برگزيديم تا مردم را به امر ما هدايت كنند ، و هر كار نيكو از انواع عبادات و خيرات مخصوصاً اقامه ى نماز و اداى زكات را به آنان وحى كرديم ، و اينان براى ما بندگان سربه فرمان بودند .
ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
1 ـ انبيا ( ) : 72 ـ 73 .
حضرت اسماعيل و نماز
كتاب الهى درباره ى حضرت اسماعيل مى فرمايد :
* ( وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيّاً * وَكَانَ يَأْمُرُ
أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيّاً )(1) .
اسماعيل را به ياد آر كه داراى اوصاف پسنديده بود : وفادار به پيمان ، فرستاده ى حق ، حبر دهنده ى از حقايق ، و امر كننده ى زن و فرزند به نماز و زكات ، و بنده اى بود كه خداوند در تمام برنامه ها از او خشنود بود .
ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
1 ـ مريم ( ) : 54 ـ 55 .
حضرت ابراهیم و نماز
ابراهيم بزرگ ـ كه از او تحت عنوان بت شكن ، قهرمان توحيد ، پدر انبيا ، اوّاه ، حليم ، صالح ، مخلِص ، مخلّص ، موحّد و بيناى ملك و ملكوت ياد مى شود ـ به فرمان حضرت حق ، هاجر و فرزند شيرخواره اش اسماعيل را از شام حركت داد و به دلالت پروردگار راه پيمود تا به جايگاه كعبه رسيد . پس آن طفل شيرخوار و مادرش را بنا به خواست خداوند در آن سرزمين بى آب و علف با مختصرى طعام و پيمانه اى از آب پياده كرد !!
ابراهيم بزرگ ـ كه از او تحت عنوان بت شكن ، قهرمان توحيد ، پدر انبيا ، اوّاه ، حليم ، صالح ، مخلِص ، مخلّص ، موحّد و بيناى ملك و ملكوت ياد مى شود ـ به فرمان حضرت حق ، هاجر و فرزند شيرخواره اش اسماعيل را از شام حركت داد و به دلالت پروردگار راه پيمود تا به جايگاه كعبه رسيد . پس آن طفل شيرخوار و مادرش را بنا به خواست خداوند در آن سرزمين بى آب و علف با مختصرى طعام و پيمانه اى از آب پياده كرد !! سپس از همسر مهربان خداحافظى كرد و اراده ى بازگشت نمود . در اين وقت هاجر دامن ابراهيم را گرفت و عرضه داشت : چرا مى روى و به كجا خواهى رفت ؟ ما را در اين دشت هولناك و زمين بى آب و علف به كه وامى گذارى ؟
ابراهيم التماس هاجر را ناديده گرفت و با آرامشى كه خاصّ عاشقان و اولياى خداست به هاجر فرمود : اينكه تو و اين طفل گرسنه را در اين بيابان مى گذارم
فرمان اوست .
هاجر چون اين آهنگ گرم و دلپذير را شنيد به جاى خود بازگشت و در برابر حكم حكيمانه ى حق تسليم شد و پيش خود گفت : اگر ماندن من با اين كودك در اين بيابان وحشتزا فرمان خداست باك ندارم ، زيرا همو حافظ و نگهبان من و كودك من است .
ابراهيم عزيز بازگشت . گو اينكه فراق فرزند كه تنها چراغ زندگى او بود قلبش را سخت مى فشرد ، اما ايمان او به خداوند نيز او را از آن منطق با كمال آرامش و اطمينان دور مى ساخت و در حالى كه مركب به جلو مى راند دست به سوى حق برداشت و چنانكه قرآن مجيد مى فرمايد ، عرضه داشت :
* ( رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتي بِوَاد غَيْرِ ذِي زَرْع عِندَ بَيْتِكَ الُْمحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا
الصَّلاَةَ )(1)
پروردگارا ! من زن و فرزند خود را در بيابانى خشك و سوزان در كنار خانه ى تو قرار دادم پروردگارا ! براى اين كه نماز به پاى دارند .
ابراهيم بزرگوار به نقل از قرآن مجيد درخواستهاى بسيار مهمى از حضرت حق داشت . خداوند مهربان تمام دعاهاى ابراهيم را اجابت فرمود ، كه از جمله ى درخواستهاى آن مرد بزرگ يكى اين بود :
* ( رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ )(2) .
پروردگارا ! من و فرزندانم را به پادارنده ى نماز قرار ده و درخواست مرا به پيشگاه لطف و عنايتت بپذير .
ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
1 ـ ابراهيم ( 14 ) : 37 .
2ـ ابراهيم ( 14 ) : 40 .
حضرت نوح و نماز
بحار الأنوار ، اين اولين كتاب بى نظير و ارزشمند ، از حضرت باقر (عليه السلام)
روايت مى كند :
* پرستش خداى يگانه و اخلاص به پيشگاه او و بى همتا دانستن حق ، كه خداوند فطرت مردم را بر آن قرار داده است اصول آيين نوح بود .
پروردگار بزرگ از نوح و همه ى انبيا پيمان گرفت كه او را فرمان ببرند و از شرك دورى جويند ، و نيز خداى مهربان حضرت نوح را به نماز و امر به معروف و نهى از منكر و رعايت حلال و حرام دعوت كرد(1) .